توضیحات
کتاب نامه گمشده روایت عشقى است که پنجاه سال میان یک پاکت دربسته سر به مهر ماند و با فروپاشى دیوار برلین از نو پا گرفت. عشقِ النا و کریستف در بحبوحه اشغالِ وین به دست نازىها، عشقى به سانِ گل سپیدگوهر که ارزش فداکارى، تحمل دشوارى و دورى را داشت.
سپیدگوهر گلى است که در آلپ مىروید و گفته مىشود در جایى با برف دائمى رشد مىکند؛ یعنى زیر برف. فقط جسورترین بزچرانهاى اهل آلپ و شکارچىها خطر مىکنند و این گیاه کوچک پرطاقت را از خاک طبیعىاش جدا مىکنند. داشتن یک سپیدگوهر نشانه شجاعتى عجیب است.
باید دید آیا جنگ میتواند نهال این عشق را بخشکاند، یا این عشق است که پیروز هر میدانى است؟!
پشت جلد کتاب نظر افراد مختلف درباره کتاب آمده است. ماری کوبیکا، نویسنده رمان دختر خوب درباره کتاب نامه گمشده مینویسد:
برخورد گذشته و حال در آخرین رمان پرشور و خلاقانهی جیلین کانتور. او جاذبهی اروپای در جنگ را با داستانهایی از عشق، گمگشتگی و دانستههای شخصیاش همراه کرده است. نامه گمشده خواننده را از خود بیخود میکند؛ داستانی کامل با پایانی نفسگیر که خواننده را از صمیم قلب عاشق این داستان مسحورکننده میکند.
پم ژنوف، نویسنده کتاب پرفروش داستان بچههای یتیم نیز درباره این کتاب مینویسد:
رمانی پرشور و اصیل که جنگ جهانی دوم را از اتریش تا لسآنجلس امروز گسترش داده است. کانتور با ندایی جذاب و نگاهی مشتاق، با ظرافت داستانی فراموشنشدنی از خاطرات، عشق و آشتی پدید آورده که مرا در تاریخ غرق کرد.
رمان نامه گمشده
روایت کتاب در دو اپیزود به صورت موازى پیش مىرود. اپیزود اول در وین که مهد شکوفایى هنر است و همزمان با یورشِ بى امانِ نازىها به این شهر زیبا اتفاق مىافتد. فردریک فابر، هنرمند معروف که گراورساز تمبرهاى اتریش است به تازگى کریستف را به شاگردى پذیرفته است. کریستف که تمامِ عمرِ نوزده ساله خود را در پرورشگاه گذرانده، به فردریک به سانِ پدر مىنگرد و مفهوم خانه و خانواده را در کنارِ اعضاى خانواده فابر درک مىکند.
از سویى کریستف در قلبش عشقى به دختر بزرگ خانواده، النا، احساس مىکند. عشقى که تا مدتها در دلش پنهان مىماند و آنگاه که سر بر مىآورد، در میان برفها زیر پوتینهاى سربازان نازى سرنوشتى غریب به خود مىگیرد.
اپیزود دوم حدود پنجاه سال بعد را به تصویر مىکشد. کیتى، زنى تنهاست که مشکلات زندگى بر سرش آوار شده؛ از طرفى پدرش به آلزایمر مبتلا گشته و نیازمند مراقب تمام وقت است. از سوى دیگر همسرش دنیل بخاطر این شرایط او را طرد کرده و درخواست طلاق داده است. کیتى در مشکلات دست و پا مى زند اما نمىداند در آن سوىِ این گرهِ به ظاهر کور، راهى درخشان براى تغییراتى شگفت در زندگیش رخ خواهد نمود. یکى از نشانههاى این تغییر، کشف راز تمبرى است که بر روى نامهاى به نشانى دوشیزه فابر یافته است. حال باید دید چگونه این دو اپیزود در هم گره مىخورد؟ نقطه تلاقىِ سرنوشتِ دوشیزه فابر و کیتى کجاست؟